جدول جو
جدول جو

معنی نوش باده - جستجوی لغت در جدول جو

نوش باده
(دَ / دِ)
نوش باد. رجوع به مدخل قبل شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نوش باد
تصویر نوش باد
کلمه ای که هنگام نوشیدن شراب به یکدیگر می گویند، گوارا باد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوشین باده
تصویر نوشین باده
از الحان سی گانۀ باربد، برای مثال چو نوشین باده را در پرده بستی / خمار بادۀ نوشین شکستی (نظامی۱۴ - ۱۸۰)
فرهنگ فارسی عمید
(طِ زَ / زُ دَ / دِ)
خوش حساب. آنکه بدهکاری های خود رابموقع تأدیه کند. مقابل بدبده. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ)
نکو باد. نیکو باد. خوب بادا
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ)
با باد نیکو. با باد خوب. ریّح: یوم ریح،روزی خوش باد. (یادداشت مؤلف). عذوت الارض، خوش باد گردید. عذا البلد، خوش باد گردید شهر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان حومه غربی شهرستان رفسنجان، در 12 هزارگزی غرب رفسنجان و 7 هزارگزی شمال جادۀ رفسنجان به یزد، در جلگۀسردسیری واقع است و 320 تن سکنه دارد، آبش از قنات، محصولش غلات و پسته و پنبه و لبنیات، شغل مردمش زراعت و گله داری است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان حومه بخش خاش شهرستان زاهدان، در 3 هزارگزی شمال خاش و یک هزارگزی شرق راه زاهدان به خاش، در جلگۀ گرمسیری واقع است و 150 تن سکنه دارد، آبش از قنات، محصولش غلات و لبنیات، شغل مردمش زراعت و گله داری است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
شکرستان، شکرزار، کنایه از لب معشوق:
چو بگرفت از شکر خوردن دل شاه
به نوش آباد شیرین شد دگر راه،
نظامی
لغت نامه دهخدا
(شیمْ دَ / دِ)
نام نوائی از موسیقی از مخترعات باربد. (جهانگیری). لحن بیست وهشتم است از سی لحن باربد و نام نوائی است از موسیقی. (برهان قاطع). در فهرستی که نظامی در خسرو و شیرین برای سی ویک لحن باربدی آورده لحن بیست وچهارم است. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین) :
چو نوشین باده را در پرده بستی
خمار بادۀ دوشین شکستی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(غَ کَ / کِ دَ)
عسل و شربت دادن، و کنایه از لذت بخشیدن و کام دادن و کامروا و محظوظ و بهره مند گردانیدن:
یکی را دهد نوش از شهد و شیر
بپوشد به دیبا و خزّ و حریر.
فردوسی.
روان را همی لعلشان نوش داد
بیاورد و یکسر به شیدوش داد.
فردوسی.
چو مستم کرده ای مستور منشین
چو نوشم داده ای زهرم منوشان.
حافظ
لغت نامه دهخدا
نوائی از موسیقی، (رشیدی)، نام پرده ای است از نوای چکاوک، نوش باده، (جهانگیری) (از برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
دعایی) دعائی است نوشنده را، (یادداشت مؤلف)، گوارا باد، (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین)، عبارتی که در بزم باده، ساقی و هم پیالگان در پاسخ آنکه جام برگیرد و ’به سلامتی’ گوید و بنوشد، گویند، نظیر: نوش جان ! نوش ! سازگار وجود! گوارای وجود!:
وقت طرب کردن است می خور که ت نوش باد،
منوچهری،
گر نمکش هست بخور نوش باد
ورنه ز یاد تو فراموش باد،
نظامی،
نرگس مست نوازش کن مردم دارش
خون عاشق به قدح گر بخورد نوشش باد،
حافظ
لغت نامه دهخدا
تصویری از نوشین باده
تصویر نوشین باده
باده شیرین و گوارا
فرهنگ لغت هوشیار
نوه زاده، فرزندزاده (اعم از دخترزاده و پسرزاده)، نوآیین ترین شاه آفاق بود نوا زاده عیص اسحق بود. (نظامی. گنجینه گنجوی. ص 158)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوش باد
تصویر نوش باد
گوارا باد، پرده ایست از نودای چکاوک
فرهنگ لغت هوشیار
خوش حساب
متضاد: بدبده، بدحساب
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بزن، ضربه بزن
فرهنگ گویش مازندرانی